متن گريه آور براي قلب شکسته؛
ارزش دل قد يه مورچه است !
هر دو تا خواسته يا نا خواسته
زير پا له ميشوند !
::
::
حق الناس هميشه پول نيست
گاهى دل است،
دلى که بايد ميدادى و ندادى
::
::
نبود … پيدا شد … آشنا شد … دوست شد … مهر شد … گرم شد
عشق شد … يار شد … تار شد … بد شد … رد شد … سرد شد
غم شد … بغض شد … اشک شد … آه شد … دور شد … گم شد
تمام شد
::
::
دلواپسي من از نيامدنت نيست!
مي ترسم
در پس اين دل دل زدن ها
بيايي و دلخواه تو
نباشم …
::
::
وقتي از همه دنيا ناراحتم ، فقط با فکر کردن به تو آروم ميشم
اما وقتي تو ناراحتم مي کني ، همه ي دنيا هم نميتونه آرومم کنه !
::
::
گفتي قيدت را بزنم اما ندانستي که دوست داشتن من از اول هم بي قيد و شرط بود !
::
::
هر من و تويي … هميشه ما نمي شود
درست مثل من و تو
::
::
در انتظارت ،
ثانيه هاي تاريک فراق را
برسپيدي چشم هايم دوختم
امّا چه بي رحمانه !
تيک تاک ساعت ؛
بر سرم پُتک مي کوبيد …
قلبم از ضربان ايستاد ؛
وقتي عقربه هاي ساعت ؛
بر من دهن کجي کردند و
از رفتن نماندند!
و چه زود،
دير شد آمدنت!
::
::
از من فاصله بگير ؛ هربار که به من نزديک مي شوي باور مي کنم
هنوز مي شود زندگي را دوست داشت !
از من فاصله بگير ؛ خسته ام از اين اميدهاي کوتاه و واهي …
::
::
ديــــوار اتاقــــــم پــــر از عکسهـــــاي دو نفـــــــره ايست…
که قـــــــرار است بعـــــــــدا بيندازيم … !
همان بعـــــــدا که نيســــــت شد در تقويــــــم بودنمــــــان … !
::
::
وقتي کسي در کنارت هست ، خوب نگاهش کن :
به تمام جزئياتش
به لبخند بين حرف هايش
به سبک اداي کلماتش
به شيوه ي راه رفتنش ، نشستنش
به چشم هاش خيره شو
دستهايش را به حافظه ات بسپار
گاهي آدم ها آنقدر سريع ميروند که حسرت يک نگاه سرسري را هم به دلت ميگذارند …
::
::
درخت با برگ هاي خشک و شاخه هاي شکسته هم هنوز درخت است …
آدم اما “دلش که بشکند” ، ديگر آدم نمي شود !
::
::
يه سري از حرفها هستند که امکان نداره بشه به گفتار تبديلشون کرد ؛
اين حرفا معمولا به اشک تبديل ميشن . . .
::
::
ايـــن آدم
محـــــتوي دل اســت !
بــــا احتـــــياط حــــمل شـــــود !
::
::
بهم گفت کمى از حال و روزت بگو
و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ،
اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چيزى رو از قلم ننداختم !
::
::
اي کــاش يا بـــــــــــودي
يـــــا از اول نبودي !!
ايـــــن که هســـتيو کنــــارم نيســــتي …
“ديـــــــــوانه ام ميکنــــــــــد”
::
::
زرد آبي قرمز سفيد مشکي
نميدانم از کدام
رز…
برايت هديه بياورم تا در خاطرت بمانم
اي آنکه که
اشکهاي
شبانه ام از آن توست…
::
::
يه وقتايي دلت ميسوزه
يه وقتايي دلت ميشکنه
يه وقتايي دلت ميگيره
اما خدا نکنه سه تاش با هم اتفاق بيفته !
::
::
وقـتــي بـهـ نبودنت فـکـر مـيـکـنـمـــ …
بي اخـتـيـآر لـبـخـنـد مـيـزنـمــ
نـمـيـدآنــي کـهـ ايـن لـبخـنـد ؛
تـلـخ تـريـن لـحـظـهـ ـي ِ زنـدگــي امــ رآ بـهـ تـصـويـر مـيـکـشـد !
::
::
گلايه عيبي ندارد ؛ کنايه ويران مي کند !
::
::
پيشانى ام ، چسبيدن به سينه اى را ميخواهد
و چشمانم ، خيس کردن پيراهنى را …
عجب دل پر توقعى دارم من !
::
::
پي کلام مگرد!
آنچه مي خواستي نگاهت گفت!
::
::
گفتند :
به اندازه ي گليم هايتان
و به اندازه ي دهان هايتان
اما . . .
حرفي از وسعت آرزو هايمان نزدند
::
::
چه تقدير بديست !
من اينجا بي تو مي سازم و تو، آنجا با او مي سازي…
::
::
اقـــــرار مـــي کـــنم اينــجا بــدون تــو
حـتي بــراي آه کشـــيدن هـــم هــــوا کــــم اســــت . . .
::
::
اين روزهـــا دوباره افکارم به سوي تــــو پر مي کشد
سنگش نزن تحمل کـــــن !
::
::
کمي مهربانتر باش لطفا …
براي شانه ام سنگين است اين سرسنگيني ها …
::
::
خستـگي اَت را
تـاولِ زيــر ِ انـگشتهايِ پـايـت را
بـرايـــم سوغـاتي آورده اي !
مي نشيني
نفسي تــازه ميـکني
و مي روي !
و من
چـشم بـه راهِ تــــو
به نيمـکت بــودنِ خـود ادامـه مـيدهـــم !
::
::
انــصـاف نــيـست !
تـــو در “قــلـب ِ” مـن بـــاشـي
و مـن ،
در “دســتــان ِ” تــــو !
::
::
مــي بـــيـني !؟
هــمه چــــيـز زوج و فــــرد شـــده !
حــتّي تـــــو !
حــتّي مـــن !
::
::
پـــرنــدهاي
مـــيـانِ چــشمهـايـت
خـــوابِ “عــاشـق شــدن” مـيديـــد !
پـلک زدي
بـــرايِ “همــيـشه” پـــــريــــد !
::
::
کاش مي شد
دنيا را
تا کرد و گوشه اي گذاشت ،
مثل جانماز مادر !
::
::
چيزي نيست که مرا سر شوق بياورد
جز تــــو…
تو هم که نيستي!
<< بيشتر بخوانيد
اس ام اس هاي خنده دار – جوک جديد
::
::
خيلي ها دلـمو شکستن؛
ولي تو با همه فـــرق داري
آخـه ي ضرب المثلي هست ک ميگه :
کــــار را آن کرد ک تمــــام کرد
::
::
گـــ ــاهــــي
دلم بــراي زمـــ ـاني
کــه نميشناختمت تنـــگ مي شود
::
::
تنها قانون دن?ا، قانون “که نبا?د” است!
دلت برا? کس? تنگ م? شود “که نبا?د” تنگ شود
دستان کس? را م?خواه? “که نبا?د” بخواه?
کس? را دوست دار? “که نبا?د” داشته باش?…
برا? کس? اشک م?ر?ز? “که نبا?د” بر?ز?
::
::
بعضي ” آه ” ها را
هر چقدر هم که از ته دل بکشي
باز هم سينه ات خالي نميشود
امشب سينه ي من پر است از آن ” آه ” ها
::
::
دنبال تو گشتم
بعد از مدت ها رسيدم به خودم !
تمام وجودت مرا فرا گرفته
من ، تو شده ام . تو ، نيست
::
::
در جـَـــواب اَشک هـــاي گـــَرمَم،
که روي گونه هايَم سُرسُره بــازي مــي کَـــردَنــد…
بـِين آن همه آدم،
در آخــــرين ديـــدار ِ رسمـــي مان…
نبايــــد مــي گفـــتـــي:
“دُنــــياي شُمـــا چــِقــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ”
دل اَست ديـگـر
مـــــي شکـــــنــــد…
::
::
عادت دارم
هَـــر روز
جـــــايِ انگشــــــتانم را از روي شيشــــه يِ مانيتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هايَت
عادَت مَن است…
::
::
گفت : احوال ات چطور است ؟
گفتم اش : عالي است
مثل حال گل !
حال گل در چنگ چنگيز مغول !
(قيصر امين پور)
::
::
هيچ وقت نبايد به اجبار خنديد !
گاهي بــايد تا نهايت آرامش گــريه کرد …
لبخـــــند بعد از گريه ؛
از رنگــــين کمــــآن بعد از بـــآران هم زيبـــاتره …
::
::
<< بيشتر بخوانيد
رويم ز گريه بين، چو گلين کاه زير آب.(خاقاني)
نمي گويد بيا
نميگويد بمان
نميگويد برو حتي راحتم بگذار
مي آيد حرف هاي عاشقانه ميشنود
لبخند ميزند و ميرود
کارهرشب اوست
::
::
از وقتي که از کنار تو رفتهام
رفتهام
و هنوز به خود نيامدهام …
::
::
هيچ کس نمي فهمد
پالتو با دستکش هاي چرم کافي نيست
گاهي بيرون رفتن در اين هوا دلِ گرم مي خواهد
::
::
شماره عوضي نبود …
صدا اشتباه نبود …
صدا همان صدا بود …
چيزي ديگر انگار عوض شده بود …
چيزي شبيه دل …
::
::
“صفر را بستند ”
تا ما به بيرون زنگ نزنيم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زديم!
::
::
خيلي وقت است که “بي تابم”
دلم تاب ميخواهد
و يک هل محکم
که دلم هـــــري بريزد پايين
هرچه در خودش تلنبار کرده!
::
::
دارم از تــو حــرف مي زنــم
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــايم خبــر نــدارد
ايــــرادي نــــدارد يــاد تــو
به نوشتــــه هــايم رنــگ مي دهــد
شــايــد ديگــري بخــــواند و آرام گيــــرد ذهــــن پريشــــانش…
::
::
امشب هم صحنه سازي مي کنم
و خودم را گول مي زنم ،
حتما اسب سپيدش بيمار شده بود
و نتوانست بيايد…!
::
متن گريه آور
::
به خودم افتخار ميکنم که کم اثرترين ماده مخدر هستم!
به چشم خودم ديدم يکي که معتاد من شده بود مثل آب خوردن ترکم کرد
::
::
آدمهاي شکسته دو دسته اند:
آنهايي ک يهويي از دست يک نفر افتاده اند…
آنهايي ک يواش يواش
از دست همه ترک برداشته اند…!
::
::
يکـــي بود يکــــي … مَــــــن ميـــــروم قصه بايد شــروع شود . . .
::
::
دنياے بدون تو
شباهَت عَجيبــے با اين غروب هاے لعنتـے دارد
دلـگيـر و دل گيــر و دل گيـر
::
::
براي قصه اي که با
“يکي بود و يکي نبود” شروع ميشود
پاياني بهتر از
آوارگي کلاغ نمي توان نوشت…
::
::
مـــن مي نويسم
و
تـــــــو
نـــمي خواني !
امـــــــــــا
مخــاطب که تـــو باشــي…
مديــــــونم اگر ننـــــــويسم…
::
::
مهم نـيـسـتــ . .
ايــن در بــہ کــدام پاشنــہ مــےچرخــد . . ،
مهم تويــے . .
کــہ نــہ مــے آيــے، نــہ مــے روـے . . .!
::
::
من ياد تو را تا کردم و لاي آن کتاب حافظ روي طاقچه
که تو به من هديه کرده بودي پنهان کردم …
آري خوب مي دانم که ديگر نيستي
ولي چه کنم که همه ي فال هايم تا ابد بوي تو را خواهند داد ؟!
::
::
بدترين چيز اينه که با کسي نباشي ولي همه فکر کنن با خيليايي …
::
::
گيرم که باران هم آمد…
همه چيز را هم شست…
هوا هم عالي شد…
فايده اش براي من چيست؟
هواي دل من بي تو پس است
::
::
نه مژده اي
نه مسيحا نفسي
و نه آمدني!
اين شد که به فال بي اعتقادم!
::
منبع : جمله هاي گريه آور
درباره این سایت